قالب پرشین بلاگ


رويايـــــــــــــــــــــ سرخـــــــــــــــــــــ
نويسندگان


پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:  «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند»
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند  تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند، اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،  پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند  ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.  حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.
آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب،  پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد
که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.
« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم!  چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!.

[ سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:53 ] [ جواد ]


 روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.

مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟

مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!

[ سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:51 ] [ جواد ]


شاید فکر کنیم که زندگی کردن نیازی به مهارت ندارد و همه ما ذاتا می ‌دانیم چگونه زندگی کنیم، اما اگر این طور بود هیچ مشکلی را در زندگی زناشویی خود تجربه نمی‌ کردیم در صورتی که هر کدام از ما در زندگی دچار مشکلات کوچک و بزرگی هستیم که نمی‌ دانیم چگونه به وجود آمده‌ اند و چگونه می‌ توانیم آنها را برطرف کنیم.

تکرار این جملات عاشق ترتان می کند

وقتی بدانیم مشکلات از کجا آغاز می ‌شوند و چگونه ادامه می ‌یابند و بزرگ می ‌شوند، می ‌توانیم جلوی آنها را بگیریم و وقتی بدانیم که یک زندگی بدون مشکل چه مزیت‌ هایی دارد آن وقت قبل از هر چیز درصدد یاد گیری مهارت‌ های زندگی برمی ‌آییم.

یکی از مشکلات اساسی در زندگی مشترک عدم ارتباط کلامی موثر بین زوجین است. بسیاری از زوجین نمی دانند بهتر است از چه کلمات و جملاتی در گفتگو با همسرانشان استفاده نمایند.

جمله‌های‌ کلیدی برای جذب همسر زندگی زناشویی را باید چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به‌کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه‌ی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند. آن‌چه در این میان دارای اهمیت می‌باشد، محبت و شیوه‏هاى صحیح ابراز آن است. محبت بین زن و مرد ، اکتسابى ست، بدین معنا که هم زن و هم مرد، باید شیوه‏هاى ابراز آن را آموزش دیده، تمرین کنند و به کار برند.

**در این قسمت ۳۱ جمله کوتاه، مفید و مختصر عاشقانه و سازنده را برای شما می‌آوریم. باشد که برای تقویت زندگی ما و روابط مناسب و عاشقانه‌مان خوب و مؤثر باشند. این ۳۱ جمله مشت نمونه خروار است:

بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]

یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!

از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟

مکزیکى: مدت خیلى کمى !

آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟

مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده‌ام کافیه !

آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟

مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچه‌هام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !

آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !

مکزیکى: خب! بعدش چى؟

آمریکایى: بجاى اینکه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى… بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى… این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک… اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى …

مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟
آمریکایى: پانزده تا بیست سال !


مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟

آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره !

مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟

آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى !با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]


گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]

همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : “دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟” گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!

سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ، با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!

حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]

 از کسی که دوستش داری ساده دست نکش
چون بعد رفتنش اینقدر قلب و ذهنت پر خاطرات میشه
کــه نمی تونی قـــلب و ذهنتـــو به دیگـــری بدی

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]


درست هنگامی است که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمنبای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.

ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود، اسکناس ۱۰۰ یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد
و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.

صاحب هتل اسکناس ۱۰۰ یوروئی را برمیدارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد.
قصاب اسکناس ۱۰۰ یوروئی را برمیدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
مزرعه دار، اسکناس ۱۰۰ یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام و سوخت میدهد.
تامین کننده سوخت و خوراک دام برای پرداخت بدهی خود اسکناس ۱۰۰ یوروئی را با شتاب به داروغه شهر که به او بدهکار بود میبرد.
داروغه اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زیرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگامیکه دوست خودش

را یکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرایه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.

حالا هتل دار اسکناس را روی پیشخوان گذاشته است.
در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمیگردد و اسکناس ۱۰۰ یوروئی خود را برمیدارد

و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.

در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است.
ولی بهر حال همه شهروندان در این هنگامه بدهی بهم ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته اند و با
یک انتظار خوشبینانه ای به آینده نگاه می کنند.

می گویند دولت انگلستان ازآغاز تا کنون در طول دوره موجودیتش، به این نحو معامله می کند!

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]

مریم حیدرزاده شاعر توانای کشور و هوادار پرسپولیس به مناسبت پیروزی این تیم یاداشتی نوشته است که به شرح زیر است.

 

 

 

 

 

 

ديگر وقتش بود؛ همه انتظار در انتظار نگذاشتنت را مي‌كشيديم. روزهاي سختي را گذرانده بوديم و شب‌هاي بسياري خواب، دعوت چشمان‌مان را نمي‌پذيرفت.

 

 

 

 

 

 

دلگير بوديم از بدشانسي خودمان و خوش‌شانسي ديگران... مگر يكي مي‌تواند چقدر شانس بياورد. هرچيز دوراني دارد و اين آغاز رنسانس سرخ‌ ماست.

 

 

 

 

 

 

خدا كه با ما باشد، ناخدا كه مصطفي باشد و سكان در دست جادوگر، اتفاقي جز اين نخواهد افتاد. اين هت‌تريك طلايي غريب آشناي‌مان پاسخ مختصري بود به حرف‌هايي كه شايسته ميليون‌ها قلب سرخ نيست.

 

 

 

 

 

 

هيچ‌كجاي دنيا، با دل شكستن پله‌هاي صعود را طي نمي‌كنند؛ اما همه جاي دنيا با به دست آوردن دل است كه يك شبه راه هزار ساله را طي مي‌كنند. افتخار مي‌كنم كه به تيم محبوبم، به هميشه برنده بودنش، به اهالي مهربانش كه اگر گاهي گل نمي‌زنند، دل هم نمي‌شكنند. افتخار مي‌كنم به نود و سه دقيقه تعصب؛ پنجاه وپنج درصد بيننده‌اي كه از آن سوي دنيا به جاي دنبال كردن هر خبري برد تيمم را نظاره كردند و افتخار مي‌كنم به اينكه به‌عنوان يكي از كوچكترين هواداران تيم محبوبم شاهد خيابان‌هاي تمام سرخ‌ زيباترين پنجشنبه سال بودم.

 

 

 

 

 


و فرياد مي‌‌زدم...
پرسپوليس قهرمان مي‌شه / خدا مي‌دونه كه حقشه...


با تقديم تمام گل‌سرخ‌هاي دنيا
مريم حيدرزاده

[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:22 ] [ جواد ]

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 13:38 ] [ جواد ]

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 12:40 ] [ جواد ]


مردم شهری که همه در آن می لنگند
به کسی که راست راه می رود می خندند . . .

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 12:0 ] [ جواد ]


زندگی‌ را زیاد جدی نگیرید ....... هیچکی تاحالا زنده از زندگی‌ بیرون نیومده

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:58 ] [ جواد ]

ما حاشيه نشين هستيم. مادرم مي گويد:پدرت هم حاشيه نشين بود، در حاشيه به دنيا آمد،در حاشيه جان کند،يعني زندگي کرد و در حاشيه مرد. من هم در حاشيه به دنيا آمده ام. ولي نمي خواهم در حاشيه بميرم. برادرم در حاشيه ي بيمارستان مرد. خواهرم هميشه مريض است. هميشه گريه مي کند،گاهي در حاشيه ي گريه کمي هم مي خندد
در مدرسه گفتند جا نداريم مادرم گريه کرد.مدير مدرسه گفت:آقاي ناظم اسمش را در حاشيه ي دفتر بنويس تا بب...ينم! من در حاشيه ي روز به مدرسه ي شبانه مي روم در حاشيه ي کلاس مي نشينم و توپ بازي بچه ها را نگاه مي کنم،چون لباسم همرنگ بچه ها نيست. من در حاشيه شهر زندگي مي کنم. من در حاشيه ي زمين زندگي مي کنم.بر لبه ي آخر دنيا!
من در مدرسه آموخته ام که زمين مثل توپ گرد است و مي چرخد.اگر من در حاشيه ي زمين زندگي مي کنم،پس چطور پايم به لبه ي زمين نمي لغزد و در عمق فضا پرتاب نمي شوم؟ زندگي در حاشيه ي زمين خيلي سخت است. حاشيه بر لب پرتگاه است،آدم هر لحظه ممکن است بلغزد و سقوط کند. من حاشيه نشين هستم. ولي معني کلمه ي حاشيه را نمي دانم.
 

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:55 ] [ جواد ]

غضنفر میخواسته بیاد تهران، میره ترمینال از یه راننده میپرسه آقا بلیط تهران چند؟
رانندهه میگه : اگه جلو بشینی ۱۰۰۰ تومن وسط ۸۰۰ تومن رو بوفه ۵۰۰ تومن
بعد میخواد یه کم یارو رو سر کار بذاره، میگه : اگه دنبال اتوبوس هم بدویی ۳۰۰ تومن!
غضنفر یک نگاهی به کیف پولش میکنه، میگه: خوبه دنبالش میدوم!
خلاصه ۳۰۰ تومن میده و بسم الله شروع میکنه دنبال اتوبوس دویدن.
نزدیکای غروب اتوبوس داشته از نزدیکای کرج رد میشده، رانندهه میبینه غضنفر هی داره از عقب اشاره میکنه
شاگردش میگه: بابا داغون شد! نگه دار سوار شه. هوا داره تاریک میشه سختشه، بیچاره ۳۰۰ تومن هم که داده.
راننده هم نگه میداره.
غضنفر نفس نفس زنان و شاکی میاد جلو میگه: اینجا کرج بود؟
راننده میگه: آره.
غضنفر میگه: خوب مرتیکه خر چرا هر چی علامت میدم نگه نمیداری؟! من میخواستم کرج پیاده شم :)

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:54 ] [ جواد ]

طبق آخرین اخبار به دست اومده از سال ۲۰۱۱ با ادب ترین و بی ادب ترین اشخاص سال ۲۰۱۱ بعد از ۱۴ روز گذشت سال ۲۰۱۲ اعلام شدند علت اعلام دیر این اشخاص فرصتی دوباره بود تا شاید تغیری به وجود بیاد…

کیم کارداشیان به عنوان بی ادب ترین شخص سال ۲۰۱۱ و کیت مدیلتون به عنوان با ادب ترین شخص سال ۲۰۱۱ اعلام شدند..

علت اینکه کیت با ادب ترین شخص سال شده وقار و عزت با این حال که خیلی زیر نظر بوده مورد توجه قرار گرفته!

و کیم هم به این علت بی ادب ترین و بی شخصیت ترین شخص سال شد چون در سال ۲۰۱۱ اعتراضاتی برای عکسهای روی مجله که از اون تولید میشد و اتفاقات شخصی که در زندگی اون افتاد انتخاب شد!!

 

1ff5caf6d27737950c2127dba761709aKim Kardashian Kate Middleton بی ادب ترین و با ادب ترین شخص سال 2011+عکس


[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:49 ] [ جواد ]

صلح یا جنگ قشنگ است ... اگر بگذارند

شیشه با سنگ قشنگ است ... اگر بگذارند

کلبه ی شهر دلم همواره...

عاری از بیل و کلنگ است ... اگر بگذارند

بوم نقاشی عشقم اینبار...

در به در در پی رنگ است ... اگر بگذارند

کینه در شهر محبت اکنون...

هدف تیر و تفنگ است ... اگر بگذارند

روزگاری دل مجنون می گفت...

غزل عشق قشنگ است ... اگر بگذارند...

[ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:49 ] [ جواد ]

می خواهم بنویسم
 
نمی توانم ؛
 
یک کلمه به ذهنم می رسد
 
” تــــ ــــو “
 
تمام شد این هم نوشته ی امروز

[ دو شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ] [ 6:0 ] [ جواد ]


 

 

فروردین:موقعیت شغلی و حرفه‌ای شما مدتی به بن بست خورده

است و بهتراست در این هفته بخشی از زمان‌تان را به بازنگری کردن استراتژی‌های جدیدتان اختصاص دهید. امروز ظاهرا این مشکلات قابل مدیریت هستند، بخصوص اگر که شما سهم خودتان را در این حوادث بیرونی شناخته باشید. شما از همین الان می‌توانید اولین مرحله کارتان را آغاز کنید.

 

بقيه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 23:30 ] [ جواد ]

حکم اعدام سعید ملک‌پور مسئول یکی از سایت‌های مستهجن پس از رفع نواقص پرونده در دیوان عالی کشور تأیید شد.
حکم اعدام سعید ملک‌پور پس از رفع نواقص مجددا در دیوان عالی کشور رسیدگی و منجر به تایید و ابرام دادنامه اصداری از ناحیه دادگاه انقلاب اسلامی شد.

سعید ملک پور مسئول و گرداننده یکی از سایت‌خهای مستهجن فارسی زبان بود.

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 23:28 ] [ جواد ]

 

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی . . .

.

.

.

همیشه سکوت ، یک جنایت جنگی ست

 

وقتی ظلمِ ظالم بر مظلوم را می بینی و ساکت می نشینی . . .

.

.

.

بودن با کسی که دوستش نداری

ونبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است

پس اگر همچون خود نیافتی

همچون خدا تنها باش . . .

.

.

.

 

ما از عروسک کمتریم

 

آنها مرده بودند و زندگی می کردند

ما زندگی می کنیم و مرده ایم . . .


بقيه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:0 ] [ جواد ]

نيروي درياي انگليس از نسل جديد موشك با سرعتي سه برابر سرعت صوت رونمايي كرد.

 درياسالار مارك استانهوپ، فرمانده نيروي دريايي انگليس جزئيات سيستم دفاع هوايي جديد اين كشور را اعلام كرد.


پروژه طراحي و ساخت موشك Sea Ceptor پس از پنج سال كار و با بودجه 483 ميليون پوندي به ثمر رسيد. از اين موشك در ناوچه جنگي مدل 23 نيروي دريايي انگليس استفاده مي شود.

موشك Sea Ceptor قابليت پوشش منطقه اي به وسعت 500 مايل مربع در خشكي و دريا را دارد و سرعت آن سه برابر سرعت صوت اعلام شده است.

اين موشك براي ناوچه مدل 23 طراحي شده است، اما به گفته مسوولان وزارت دفاع قابليت تطبيق و نصب روي ديگر ناوهاي جنگي را دارد.

مقامات انگليسي دستاورد جديد در طراحي موشك Sea Ceptor را يك اقدام دفاعي و تجهيز نيروي دريايي براي مقابله با تهيدات موشكي عنوان كرده اند.

[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:53 ] [ جواد ]


گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:7 ] [ جواد ]


مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟
دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمی‌توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!

شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:5 ] [ جواد ]

دوست داشتنی ترین آدمها چه کسانی هستند؟

آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می‌شوی ، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند ، لبخند می‌زنند و هنوز نگاهت می‌کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه‌های خسته توی مترو هست ، بهشان جا می‌دهند ، گاهی بغلشان می‌کنند.

آدم هایی که که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی‌کنند. هر چه باشد با لبخند می‌گیرند و یادشان نمی‌رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می‌شود تا کرد و گذاشت توی کیف.

دوست‌هایی که بدون مناسبت کادو می‌خرند، مثلا می‌گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می‌خرند و با گل می‌روند خانه.

آدم‌های “اس‌ام‌اس”‌های آخر شب، که یادشان نمی‌رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های “اس‌ام‌اس”های پر مهر بی‌بهانه، حتی اگر با آنها بد خلقی و بی‌حوصلگی کرده باشی.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می‌زنند که مثلا تو را می‌خوانم و بعد هر یادداشت غمگین خط‌هایی می‌نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی‌آوردند.

آدم‌هایی که حواس‌شان به گربه‌ها هست، به پرنده‌ها هست.

آدم هایی که زیبایی درون تو رو میبینن ، وقتی اولین بار باهاشون هم صحبت میشی ، انگار چندین سال دوست صمیمی بودین

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می‌کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی‌کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می‌زنند و روی جدول لی‌لی می‌کنند.


همین آدم‌ها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری می‌کنند برای زندگی کردن


[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 12:25 ] [ جواد ]

هیزم شکن تبر میزد بر تنه‌ی درخت…

درخت از مرگ و از افتادن نمی‌ترسید…

نگرانی‌اش از این بود که آن

پرنده‌ای که سال‌ها پیش کوچ کرده بود، روزی باز گردد

و جایی برای استراحت نداشته باشد!!


[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 12:0 ] [ جواد ]

یه روزی پسری باخانوادش دعواش شد و از خانهزد بیرون و رفت خونه یکی از دوستاش یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!!!!!!!! میگه نه!! میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماه خونشون بودی عذاب وجدان میگیره میرهخونه رفیقش رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختریتیکه انداختم ولی نمی دونستم خواهرتو بود ! دوستش پیکشو میبره بالا میگه به سلامتیرفیقی که یه ماه خونمون خورد خوابید ولی خواهرمونشناخت.

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:44 ] [ جواد ]

 

هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی

به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده

به این فکر کن که اون چقدر به تواعتماد داشته . . .

.

.

.

“پسته لال”

سکوت دندان شکن است  . . ..

.

.

.

هرگز داشته هایت را به نداشته هایت نفروش

شاید وقتی به نداشته هایت رسیدی

حسرت داشته هایی را بکشی که ارزان فروختی . . .

.

.

.

 

[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 10:37 ] [ جواد ]

 

 

“”سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من…هم قفس من…
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم…
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..
می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم…
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم… نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ….بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد…نامه ام پر از بهانه است…. ای تنها بهانه برای بودنم….
سراسر نامه حس کن درد دل مرا…چقدر تنهایم…بی چشمهایت تنهایم…
بهانه دستهایت را دارد این دستهایم…
ای بهونه من ….
مواظب دلت باش ای بهترینم …

دلتنگی بد دردیست!”"”

[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 9:30 ] [ جواد ]

در حالی که بعد از انتشار تصویر برهنه ای از گلشیفته فراهانی در یک نشریه خارجی ، پدر و مادرش طی گفت و گویی با ناراحتی هر چه تمام تر، تصاویر منتشر شده منسوب به فرزند خود را رد کرده اند، گلشیفته فراهانی بی آنکه اندکی از انتشار این تصاویر خجل و ناخرسند باشد، در گفت و گو با روزنامه دیلی تلگراف، تلویحاً صحت تصاویر منتسب به خود را تایید کرد.
متأسفانه در حال حاضر علاوه بر عکس برهنه وی ، فیلم او نیز منتشر شده است تا جایی برای انکار این اقدام شرم آور غیراخلاقی باقی نماند.
به گزارش انتخاب، دیلی تلگراف نوشت: پس از اینکه یک بازیگر ایرانی در مجله ی خبری فرانسوی به نشانه ی اعتراض(!)، عکسی برهنه از خود منتشر کرد، به او گفته شده است که دیگر در کشورش خوش امد گویی برای او نیست.

این اقدام او که مدعی شده برای اعتراض انجام داده با واکنش های کاربران شبکه های اجتماعی روبرو شد به گونه ای که یکی از زنان فعال ایرانی فیس بوک در صفحه خود نوشت:‌ تو داری آنجا عقده هایت را خالی می کنی و برای خودت حال می کنی و بعد بر سر ما هم منت می گذاری که داری اعتراض می کنی؟!

عکس برهنه گلشیفته فراهانی توسط مجله مادام فیگارو منتشر شده است.

دیلی تلگراف نوشت: چندین ساعت پس از انتشار این عکس در فیس بوک، هزاران نفر در این صفحه پیغام گذشته و او را به بی حیایی متهم کرده اند.

به گزارش انتخاب، هم اکنون تصویر منسوب به گلشیفته فراهانی از صفحه مذکور حذف گردیده است.

[ دو شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ 7:25 ] [ جواد ]
درباره وبلاگ

سلام به دوستان گلم فقط يه معرفي كوتــــاه از خودم چون مي دونم اكثر بچه ها بنده رو مي شناسند من جواد هستم(چقدر كوتاه) واسه آشنايي كامل و آگاهي از به روز رساني وبلاگ اين ايميل بنده(pplove1368@yahoo.com) در خدمتيم
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 122
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 52809
تعداد مطالب : 246
تعداد نظرات : 72
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كد تغيير شكل موس